رمضانیه



ساعتی با حضرت

حدود صد سال پیش، هشت نفر جوان اهل شوشتر با هم رفیق می‌گردند، و تصمیمی می‌گیرند که مسیر توسل به حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را با هم طی کنند و به قصد توجه به حضرت، هر هفته یک جلسه در خارج از شهر روی یک تپه برگزار می‌کرده‌اند و دعائی می‌خواندند.

 هر هفته یکی از آنها موظف به پذیرایی از جمع بوده است و غذای مختصری مثل نان و پنیر تهیه می‌کردند که هم هزینه‌ای نداشته و هم قصد و هدفشان خالصانه برای توسل به حضرت باشد؛ به تعداد نفرات هفته‌ها می‌گذرد و حال و هوایی عجیب و امام زمانی بر جلساتشان حکم فرما بوده است.

هفته بعد در حال برگزاری جلسه و توسل و راز و نیاز به مولایشان هستند که می‌بینند یک آقا سیدی در جمعشان حضور پیدا کرد و خیلی با عظمت و دوست داشتنی است، و زیبایی صورت و سیرت از آن بزرگ مرد پیداست. خلاصه جلسه مثل هر هفته البته با حالی بهتر و شور و شعفی وصف ناپذیر برگزار می‌گردد، حتی قسمتی از دعا را هم به ایشان می‌دهند و آقا هم قرائت می‌کنند تا اینکه دعا تمام به پایان می‌رسد و قصد صرف نهار را دارند که آقا می‌فرماید: این هفته را اجازه دهید من پذیرایی کنم، آنها هم قبول می‌کنند و آقا از زیر عبایشان وسایل پذیرائی را بیرون می‌آورند و از جمع پذیرائی می‌کند».
در آخر که می‌خواهند از هم جدا شوند، از او می‌پرسند، خیلی از شما استفاده کردیم و بهره‌مند شدیم، فقط نفرمودید که اسم شما چیست؟ و کجا می‌توانیم خدمت شما برسیم؟ جواب می‌دهد: من همان کسی هستم که هر هفته شما به عشق او دور هم جمع می‌شوید. تازه همگی متوجه حضور حضرت می‌شوند در حالی که آقا از نظرها پنهان شده است».

آن تپه هم اکنون به نام مقام حضرت امام زمان (عج) در کنار شهر شوشتر، که تبدیل به قبور شهداء شده است و معروف به گلستان شهداء می‌باشد، مورد توجه شیفتگان و ارادتمندان مولا صاحب العصر (عج) است و مردم در همان مکان از عنایات آن موجود نازنین بهره می‌برند و حاجاتشان را می‌گیرند».

@ramezanie1

ramezanie.blog.ir


داستانی از دیدار امام زمان(عج) با فرد آهنگر

شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بی‌توجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت: یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم».

 اینگونه بود که استنباط شخص سوم، مبنی بر اینکه فقط خودش متوجه حضور حضرت است، غلط از آب درآمد.

 پس از مدتی پیرزنی به دکان مرد آهنگر مراجعه کرد و گفت: فرزندم بیمار است و خرج مداوای او هفت درهم است، تنها دارایی من هم همین قفل است که هیچ کس در این بازار بیش از شش درهم برای آن نمی‌پردازد، به خاطر خدا آن را به قیمت هفت درهم از من بخر»، مرد آهنگر با دیدن قفل بدون کلید، به پیرزن گفت: که متاع او با این شرایط 10 درهم ارزش دارد و در صورت ساخته شدن کلید برای آن دوازده درهم در بازار به فروش می‌رسد، حال هر یک از این دو کار را که بخواهی، برای تو انجام می‌دهم»، سپس در برابر دیدگان متعجب پیرزن، 10درهم در ازای خرید قفل به او پرداخت کرد، آن‌گاه بقیة‌الله(عج) رو به شاهد کرد و فرمود: برای پیدا کردن ما رمل نیندازید، اگر همه مثل این مرد، مسلمان باشید، ما به سراغ شما می‌آییم». 


@ramezanie1 در ایتا

 ramezanie.blog.ir


مریضی صاحب وسائل

 

شیخ حر عاملی صاحب وسائل الشیعه در اثبات الهدی ، در جلد 7 می گوید: در ایام جوانی (25) سالگی دچار بیماری سختی شدم. به طوری که در مرز مرگ قرار گرفته و خانواده من از بهبود وضع سلامتی ام ناامید شدند. در همان حال توجه و توسل به چهارده معصوم (ع) پیدا کردم.

ادامه مطلب

مگر خداوند سبحان فرموده: به حج بیایید تا مراببینید»، که اینها می‌گویند: خدا همه جاهست، نیازی نیست به حج رویم»؟! در ضمن کسی به "کعبه" نمی‌رود، بلکه به "حج" می‌روند و کعبه را به عنوان یک علامت و قبله طواف می‌دهند. مانند تجمع مادی و معنوی هر گروهی، حول محور علامت خود.

ادامه مطلب

گاهی انسان حتی بدون این که خودش بفهمد از یک سو همه‌ی جهان‌بینی‌اش مادی می‌شود و از سوی دیگر به خاطر همین نگاه مادی، سطحی‌نگر (ظاهر بین) می‌گردد. لذا در مقابل چنین سؤالات عمیقی نیز فقط به صورت ظاهری به دنبال مصادیق و اسامی و افراد مرده و زنده می‌گردد.

ادامه مطلب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خبرنگاری پانا کاشمر کفشدوزک بلاگ Philothinkers tildarayanehipc hosseini01 قلعه کدها وسفارشات میس وایت استار همان نیش باز لو دهنده ضربات عاشقی kavirasmantc ایران سلامت